دیکتاتور

ساخت وبلاگ
خانه ای خواهم ساخت نه از آن قایق ها نه از آنها که چنان پشت دریا بتوان پیدا کرد پی و بامش همه عشق پس هر زلزله ای مهر تراود در و دیوار تماما همه  خُمخانه شود مجلسی بهر طَرَب باشد و من همه ام اسم تو باشد به زبان شب و روزم پی این  بهر زیان خانه ای خواهم ساخت  روی هر پنجره اش موج امید گرمی ی جان تا فراسو دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 20:28

تو رو به روی منی و ، منم برابر تو رسیده ام به چه شکلی ،  به سطر آخر تو تمام حرف تو با من ، نگاهِ مختصریست تمام حرف من اما ، برای باور تو نمیشود که بگیری ، مجالِ اینهمه درد نمیشود که بگیرم ، دوباره ساغر تو نمیکنی نظری تا ، به من که چاره کنم نمیکند ، افاقه دعا ، برای کافر تو بِبَر بِبُر و بیاور ، دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 20:28

سپرده ای به دست باد ، چه زلف را رها رها نشانده ای چه فتنها به هر طرف جدا جدا به پیش میبری اگر ، به پا روانه میکنی  که تا به کِی دهد تو را به این طُرق بها بها مرا به دست لطف خود بگیر و آتشم بزن که ذره ذره در تنم تو را زند صدا صدا به آسمان بودنت ، کبوترانه پر زدم به شوق پر گشودنت که برده ام هوا هوا دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 20:28

شده که کل جهان با تو فقط بد شده باشد؟ حجم یک بغض به پشت نفست سد شده باشد؟ شده که در دل یک کوچه ی بن بست ببینیش رو بگرداند و با خیره سری رد شده باشد؟ شده که دور و برت از همه کس باشد و اما دل تو ، غیر همان از همه دلزد شده باشد؟ شده پشت تلفن اشک بریزی و ولیکن شده انگار جوابت ، بوق ممتد شده باشد؟ حر دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 16 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 16:26

چند روز به عید است و دلم ملجأ غمهاست جنگی نه چنان جنگ درونم پی غوغاست هفت سین دلم ریخته در هم که چنینم "من" بی تو درون خودم انگار که تنهاست صد سال اگر هم برود فرق ندارد از دل نرود انکه در این دیده نه پیداست حالی نه به من مانده و نه شور جدیدیست عمریست دلم در پی آن شنبه ی فرداست ابری که دلیل همه ی دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 9 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 16:26

یک قلب و مرا از همه جا دست درازی؟ والله در این غائله تو مسئله سازی از زندگیم مانده به اندازه ی مشتی آن را که تو هم ساده گرفتیش به بازی این مرد فقط با تو چنین آمده انقدر حیف است اگر قاعده را ساده ببازی بین من و تو فاصله ماندست همانقدر یک ذره به اندازه ی کوتاهِ درازی تا کی بزنم در ته هر جمله علامت دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 15:41

ببین چگونه مانده ام میان این قمار ها منم شبی از این همه هزار و یک هزار ها نه قصه ام نه پادشاه نه غصه ام نه قصه گو ولی دو بیت من شده قرارِ بی قرار ها برای دیدنت به سر چنان روانه گشته ام به پای "شمسِ" چشم تو ، بِرفته ام دیار ها به روی سینه ام مرا نشسته تلی از غمت که مرگ سرفه میکنم از این همه غبارها دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 12:42

آن سلسله ی موی تو انقدر که گیراست پیمانه ی مِی شرم کنان غرقِ تماشاست با هر مژه بر هم زدنت غُلغُله ای شد بس عشوه به این غمزه چنین آمده زیباست هر جا که سخن از غزل و شور و نوا هست مضمونِ غزل جز تو چنین است که بیجاست: با چشمِ غزل خوان و تنِ مشکی ی این موی دیوان و دو تا چای عجب چسب و گواراست شاعر شده دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 12:42

کاش این گریه مرا از تو به فریاد رسد  کوه در هم بشکافد که به فرهاد رسد  همه ی جان و تنم پیش تو مانده است اگر کاش از پیروهنت بوی تو بر باد رسد  رفته ای امدنت حال محالیست ، چنان  وسط اوج خزان گرمی مرداد رسد  چه سرابی که من تشنه به پایت باید تا تن خسته ی من از نفس افتاد ، رسد؟ صید افتاده به خونم که دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 12:42

زندگی چیست؟ به جز اینکه در این خلوت گنگ بنشینی لب جوی و نفسی تازه کنی شکوه ای نیست مرا  صنمی را که اگر با دل ما کاری نیست!! خنده ای هست ، سکوتی جاریست اسمان را زده رنگی به سراپرده ماه وای از این موج سیاه که به روی کمر یار چنین میتابد و کسی انجا خود  میخرامد ارام زندگی جز این نیست خط ابرو به کمان  دل دیکتاتور...ادامه مطلب
ما را در سایت دیکتاتور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1lalavid بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 12:42